سؤال: چه آیاتى از قرآن کریم بر مسأله انتصابى بودن امام دلالت دارد؟

 جواب: بامراجعه و تدبر در آیات قران پى مى بریم که امامت و حکومت به امر خداوند است و به هر کس که صلاح بداند واگذار مى کند، در این جا به بررسى برخى از آیات در این باره مى پردازیم: آیه اوّل:

خداوند متعال مى فرماید: { وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمات فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ};(1) «به یادآور آن هنگامى را که خداوند ابراهیم را به امورى چند امتحان فرمود و همه را به جاى آورد. خدا به او فرمود: من تو را به پیشوایى خلق برگزیدم. ابراهیم عرض کرد: و از نسلم [نیز به این سمت برگزین؟] خداوند فرمود: عهد من [امامت] به ستمکاران نمى رسد.»

از چند جاى این آیه استفاده مى شود که امامت منصبى الهى است و لذا امامت هر شخصى باید به اذن و اراده خداوند باشد:

الف) در جمله { إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمام} جعل و نصب امام را به خود نسبت داده است. پس باید امام از جانب خدا منصوب شود.

ب) در ذیل آیه از امامت به { عَهْدِی} تعبیر شده است که دلالت دارد بر این که «امامت» عهدى الهى است که بین خداوند و شخصى معصوم ازطرف او بسته مى شود.

آیه دوم

حضرت موسى(علیه السلام) از خداوند متعال مى خواهد تا برادرش هارون را وزیر و جانشین او قرار دهد. خداوند از قول حضرت موسى(علیه السلام) مى فرماید: { قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی * وَاجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی * هارُونَ أَخِی...};(2) «موسى عرض کرد: پروردگارا! شرح صدر به من عطا فرما و کار مرا آسان گردان. عقده زبانم را برایم بگشا تا مردم سخنم را به خوبى بفهمند و نیز از اهلم یکى را وزیر و معاون من قرار ده، برادرم هارون را....»

خداوند متعال در جواب حضرت موسى(علیه السلام) نفرمود: به آراى مردم رجوع کن، تا وزیرت را انتخاب کنند، بلکه فرمود: { قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى};(3) «اى موسى آنچه از ما خواستى به تو عطا شد.»

آیه سوم

 خداوند متعال خطاب به حضرت داوود(علیه السلام) مى فرماید: { یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الاَْرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ};(4) «اى داوود! ما تو را در روى زمین مقام خلافت دادیم تا در میان خلق خدا به حقّ حکم کنى.»

در این آیه نیز خداوند جعل منصب خلافت را به خود نسبت داده و متفرّع بر این جعل، او را امر مى کند که بین مردم به حقّ حکم نماید.

آیه چهارم

و نیز مى فرماید: { وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِن};(5) «و آنان را پیشواى مردم قرار دادیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند.»

در این آیه نیز نصب و جعل امامت را خداوند به خود نسبت داده است.

اگر کسى اشکال کند که همین تعبیر درباره ائمه ضلالت نیز به کار رفته است آنجا که خداوند مى فرماید: { وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النّارِ};(6) «و ما آنان را امامانى قرار دادیم که به دوزخ دعوت مى کنند.»

در پاسخ مى گوییم:

اوّلا: در جاى خود به اثبات رسانده ایم که جبر باطل است و هرگز خداوند متعال کسى را از طرف خود براى ضلالت مردم نصب و جعل نکرده است، بلکه این مردمند که برخى از آنان به اختیار خود فاسد شده و سبب فساد دیگران مى گردند.

ثانیاً: این آیه از متشابهات است و لذا باید با ارجاع آن به محکمات قرآنى تفسیر نمود. و همان معنایى را که براى آیه { یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشاءُ} مى کنیم براى آیه مورد سؤال نیز مى توان کرد. به این معنا که خداوند عده اى را به جهت طغیان و سرکشى به حال خود رها مى کند، و لذا به نهایت ظلالت و گمراهى رسیده و دیگران را نیز به دوزخ دعوت مى کنند.

ثالثاً: ممکن است تعبیر به «جعل» در ائمه ظلالت از باب مقابله باشد، همان گونه که در آیه { وَمَکَرُوا مَکْراً وَمَکَرْنا مَکْراً }خداوند مکر را از باب مقابله به خود نسبت داده است.

رابعاً: در مورد امامت به حقّ، خداوند تعبیر به هدایت کرده است: { یَهْدُونَ}، ولى در مورد امامان به ضلالت تعبیر به دعوت کرده است: { یَدْعُونَ إِلَى النّارِ} و بین این دو تعبیر فرق واضحى است.

خامساً: در مورد امامان هدایت، هدایشان به امر خدا است و لذا در آیه آمده است: { یَهْدُونَ بِأَمْرِن}، ولى در مورد امامان ظلالت این گونه تعبیرنیامده است.(7)

1- سوره بقره، آیه 124.

2- سوره طه، آیات 25 ـ 30.

3-سوره طه، آیه 36.

4- سوره ص، آیه 26

 5- سوره انبیا، آیه 73.

 6- سوره قصص، آیه 41.

7- على اصغر رضوانى، امام شناسى و پاسخ به شبهات (1)، ص75.