بنام خدای مهر و اندیشه                                                                        قسمت اول

 

*رابطه نماز با بخشش چیست ؟

 

در آیه سه سوره مبارکه بقره خداوند می فرماید:

 

*الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ*

 

آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند از آنچه خداوند روزی آنان قرار داده است بخشش

می کنند .

 

ابتدا ببینیم که شان نزول آیه چیست و سپس به تشریح و مفهوم آیه بپردازیم .

 

*شان نزول آیه *

در شان نزول این  آیه در غالب تفاسیر شیعه و سنی اینگونه روایت شده است که روزی علی علیه السلام در مسجد مشغول نماز بود که شخصی محتاج که از مردم حاضر در مسجد طلب کمک می کرد و کسی به او اعتنا نمی کرد علی علیه السلام که در حالت رکوع بودند دست خود را از زانو برداشت وسمت شخص محتاج دراز کرد و آن شخص  انگشتر آن حضرت را از انگشت در آورد و رفت و این آیه نازل شد.

 

پاسخ به یک سوال:

ممکن است که کسانی که دائم دنبال بهانه جویی و بهانه تراشی و اینجاد شک هستند اینگونه سوال کنند که علی علیه السلام دست خود را در نماز از روی زانو برداشت و به سمت مرد محتاج دراز کرد نماز او مسئله دار می شود ؟

 

جواب

این که نماز گزار دست خود را روی زانو بگذار مستحبی است و صرفا جهت حفظ تعادل و زیبای حالت رکوع است .چه در احام فقهی اهل تشیع و چه در احکام فقهی اهل تسنن این حکم مستحبی است و اگر نماز گزار برای خاراندن جای از بدن در حالت رکوع دست خود را از روی زانو بردارد به شرطی که حالت اصلی رکوع بهم نخورد و حالت رکوع لوس نشود ایراد ندارد.

 

ادامه مطلب........

در شرح و مفهوم یابی این چند نکته را می توان یافت .

1*اول به کسانی اشاره می کند که به  غیب ایمان دارند(یومنون بالغیب)

 

ایمان به غیب اولین نقطه ای است که مومنین واقعی را از غیر جدا می کند و پیروان ادیان الهی را در مقابل منکران قیامت و وحی قرار می دهد و این یک سنگ  محک و فاکتور و فرمول ارزشمند و با استاندارد بالا برای یک مومن است.

 

ایمان به غیب یعنی اینکه مرگ وپایان زندگی انسان نیست و چیزهای پوشیده در جهان و جود دارد که ما باید حس قدرتمندی برای یافتن آنها داشته باشیم مانند معجزه و وحی و عالم پس از مرگ و عدالت و خیر خواهی و اثرات آن بر زندگی انسانها از آن جمله می تواند باشد .

 

در مقابل این گروه کسانی هستند که صرفا طبیعت را همه عصاره و چکیده جهان می داند و مرگ را نابودی انسان می دانند و هیچ اعتقادی به اساس خیر و شر و کائنتا ندارند و اگر این گفته حقیر را دال بر توهین ندانید و اصلا این قصد را ندارم که به جریان یا طرز فکری اهانت کنم ولی پر واضح نگاه اینان به زندگی مانند نگاه حیوانت به زندگی است یعنی تولید مثل و خوردن و خوابیدن و تلاش برای بقا و نهایت مرگ و پایان همه چیز ولی مومنان هرگز اینگونه فکزر نمی کنند بلکه برای دنیا چار چوب و روح قائل هستند و ارتباط به همه چیز را مرتبط با یک ارتباط غیبی هم می داندد و نظم موجود در جهان را ناشی از یک موجود فرا خاکی می دانند و برای این معتقد به یک خدا و قانون الهی هستند ولی منکران دین همه چیز را اتفاقی می دانند.

*یک داستان

 

 

روزی یک استاد دانشگاه سر کلاس درس در حالی که حقوق حاضرین در کلاس را رعایت نمی کرد پکی به سیگارش ضد و گبه دانشجویی که در مورد نظم عالم و قدرت خا از او سوال کرد در پاسخ دانجشو با لبخندی تلخ گفت :

در این دنیا عجیب است امثال شما به ارتباط نظم و یک ناظم که دنیا دنیا اتفاقی است .

 

استاد دانشگاه بعد از کار و تدریس روزانه به خانه برگشت و دید که خانه کاملا منظم و مرتب است و همه چیز که در هنگام بیرون رفتن او از خانه نامرتب بود مرتب و منظم شده است فهمید که مادرش از سفر برگشته است.

 

از گفته خود به آن دانشجو پشیمان شد و فهمید حق با او بوده است؟؟؟!!!

 

*نکته:

فاکتور ایمان به غیب شاخص خوبی برای جدا کردن مومن اصل از کسانی است که اهل ریا و یک دین ظاهری دارند و اعتقاد به غیب یا شیره و عصاره دین ندارند و دین را صرفا پذیرفته اند که طرد یک جامعه نباشند یا بسیاری از کارهای خود را در سایه دین انجام دهند نمونه های بزرگی در تاریخ ادیان آسمانی داریم که فقط گذار به چند مورد اشاره می کنم در دین یهود سامری در دین مسیح یهودا و در دین اسلام معاویه و از این دست بسیارند کسانی که ایمان به غیب ندارند و دین صرفا وسیله و ابزاری برای رسیدن به مقاصدشان است .

به جرات می توان گفت که ضضر و خطر این گروه برای ادیان آسمانی بیشتر از گروه کافران و منکران خدا و دین است چون ظاهر خود را زیر دین مخفی کرده اند .

 

*غیب و شهود

 

غیب و شهود دو جریان مخالف هم هستند شهود یعنی عالم محسوسات و غیب یعنی عالم نامحسوسات(همانهای که باید درکشان کرد).

 

این مبحث ادامه دارد.........................